این روزا تبلیغات مختلفی رو در موقعیت های مختلف می بینیم که به طور دائم به سمت ما روونه می شن و گاهی خیلی مستقیم و گاهی هم خلی غیر مستقیم و ظریف هستن. این مقاله به زبانی که در تبلیغات استفاده می شه می پردازه، زبانی که به عقیده ی بسیاری از مردم، از کنترل خارجه.
بذارید با یه سری کلمات پایه در تبلیغات شروع کنیم. اولین نکته اینه که تلفظ کلمه ی advertisement در انگلیسی امریکایی و بریتانیایی متفاوته. در تلفظ بریتانیایی، تلفظ هجای سوم با miss هم قافیه ست، در حالی که در تلفظ امریکایی، تلفظ این هجا با کلمه ی eyes هم قافیه ست. فقط بریتانیایی ها فرم کوتاه شده ی advert رو استفاده می کنن، اما هر دوی امریکایی ها و بریتانیایی ها فرم ad رو استفاده می کنن.
کلمه ی دیگه ای که به معنی جلب شدن توجه عموم به یه محصول به کار می ره، publicity هست. این کلمه چند تا کالوکیشن داره، برای مثال: attract و generate. کلمه ی adverse هم یکی دیگه از کالوکیشن هاست به معنی 'بد'.
مثال:
Their charitable actions attracted a lot of good publicity for the company.
کارهای خیرخواهانه ی اونها، باعث حسن شهرت شرکت شد.
عبارت publicity stunt معمولا مفهوم منفی ای داره، به این معنی که چیزی فقط برای جلب توجه انجام شده:
I don’t believe they are really in a relationship – it’s just a publicity stunt.
من که باورم نمی کنم اونا با هم توی رابطه باشن، فقط برای ظاهرسازیه.
کلمه ی marketing به شیوه هایی برمی گرده که یه شرکت استفاده می کنه تا مردم رو متقاعد کنه که محصولاتش رو بخرن. این میتونه شامل تبلیغات بشه، ولی شامل موارد دیگه ای شامل قیمت گذاری هم می شه.
We have just launched our new marketing campaign.
ما اخیراً کمپین بازاریابی مون رو شروع کردیم.
روش های بازاریابی دائما در حال تغییرن و این تغییرات کلمات جدیدی رو به این زمینه اضافه می کنه. برای مثال، کلمه ی click bait ،که معمولا مفهوم منفی ای داره، معمولا به بخشی از یه وب سایت میگن که هدفش فقط اینه که توجه مشتری رو جلب کنه تا روش کلیک کنه و بعد با این کلیک، تبلیغات نشون داده می شه.
عبارت Ambush marketing به تبلیغات غیر رسمی و بدون پرداخت هزینه اتلاق می شه که می شه گفت خیلی صادقانه نیست و معمولا با یه رویداد ورزشی در ارتباطه. یه مثال مشهور از این مسئله در المپیک 2012 لندن اتفاق افتاد، یه شرکت در تبلیغ خودش گفت که اسپانسر بزرگترین رویداد ورزشی در لندنه، که بعد ها توضیح دادن منظورشون مسابقه ای در روستای کوچکی به اسم لندن در فرانسه بوده.
یه چیز دیگه که در تبلیغات رایجه، اینه که شرکت ها، از افراد مشهور برای endorse کردن محصولاتشون استفاده بکنن ، یعنی بگن که اون فرد محصولات اونها رو دوست داره . بعضی افراد هم اصلا شغلشون اینه که در شبکه های مجازی، influencer باشن. این افراد، که فالوورهای زیادی هم دارن، پول میگیرن که محصولی رو promote (تبلیغ) بکنن.
اصطلاح Viral marketing یعنی مصرف کنندگان، راجع به محصولی اطلاع رسانی کن، به این دلیل که شخصا به اون محصول یا به تبلیغاتش علاقه دارن. این کار معمولا از طریق شبکه های اجتماعی انجام می شه، اما می تونه word-of-mouth هم باشه،یعنی دهان به دهان بچرخه. عبارت Stealth marketing وقتی استفاده می شه که تبلیغات چیزی به طور نامحسوس انجام بشه و خیلی مشهود نباشه. یه مثال از این مورد می تونه product placement باشه، یعنی وقتی شرکتی به یک فیلم یا برنامه تلویزیونی پول می ده تا از محصولاتش در اون فیلم یا برنامه استفاده بشه. به همین طریق، advertorials هم تبلیغات در مجلات یا روزنامه ها هستن که سعی می شه مثل یه مقاله ی عادی به نظر برسن.