امروز به کلمات و عباراتی می پردازیم که از اونها استفاده می کنیم تا آینده رو پیش بینی کنیم.
بذارید با کلمه ی prediction که از لحاظ دستوری اسم هست شروع کنیم. این کلمه به معنی 'پیش بینی' هست:
prediction | |
این هم از پیش بینی های ما در مورد کاندیداهای اسکار امسال. |
Here are our predictions for this year’s Oscar nominees.
|
معمولا این کلمه رو به صورت make a prediction به کار می بریم:
make a prediction | |
من نمی خوام هیچ پیش بینی ای در مورد نتایج انتخابات بکنم. |
I’m not going to make any predictions about the outcome of the election.
|
گاهی وقتا می گیم که یه پیش بینی gloomy هست (مأیوس کننده):
gloomy | |
پیش بینی های مأیوس کننده در مورد اقتصاد. |
gloomy predictions about the economy.
|
کلمه ی forecast هم همین معنی رو داره اما معمولا از اون برای صحبت در مورد آب و هوا یا اقتصاد استفاده می شه:
forecast | |
پیش بینی وضع هوا |
a weather forecast.
|
بارش برف پیش بینی می شه |
The forecast is for snow.
|
پیش بینی های اقتصادی |
economic forecasts.
|
کلمه ی forecast، فعل هم هست:
forecast | |
برای فردا برف پیش بینی می شه. |
Storms are forecast for tomorrow.
|
پیش بینی می شه که امسال قیمت نفت کاهش پیدا کنه. |
Oil prices are forecast to drop this year.
|
در بین کلماتی مربوط به این موضوع، outlook هم خیلی کلمه ی مفیدیه. این کلمه به معنی آینده ی احتمالی هست:
outlook | |
آینده ی سیاسی هنوز نامشخصه. |
The political outlook is still uncertain.
|
یه outlook بد رو میشه با کلمه ی bleak توصیف کرد:
outlook | |
آینده ی بدی برای اقتصاد پیش بینی می شه. |
The outlook for the economy is bleak.
|
بریم سراغ افعال. فعل دو قسمتی look ahead به این معنیه که مسائلی که در آینده ممکنه اتفاق بیفتن رو در نظر بگیریم و براشون برنامه داشته باشیم:
look ahead | |
اگه چند وقت دیگه رودر نظر بگیریم، می شه گفت که قطعاً به کارمندای بیشتری نیاز خواهیم داشت. |
Looking ahead, we’re almost certainly going to need more staff.
|
عبارت to second-guess someone به این معنیه که حدس بزنیم کسی در آینده چه کار خواهد کرد:
to second-guess someone | |
من دیگه از حدس زدن تصمیمات اَل خسته شدم. هیچ وقت نمی شه گفت کار بعدی ای که می خواد بکنه چیه. |
I’ve given up trying to second-guess Al. I never know what he’s going to do next.
|
در انگلیسی بریتیش، اگه بگن s/he is tipped as something یا s/he is tipped to do something معنی ش اینه که خیلی ها پیش بینی می کنن که اون شخص شغل مهم و خوبی پیدا می کنه:
s/he is tipped to do something | |
همه می دونن که احتمالا مدیر بعدی حزب اونه. |
She’s being tipped as the next party leader.
|
خب، کدوم مدیرها رو همه جایگزین خوبی برای سیلویا میدونن؟ |
So which managers are being tipped to replace Silva?
|
اگه کسی چیزی رو درست پیش بینی بکنه می تونید بگید they call it که اصطلاحی غیر رسمی هست:
they call it | |
-دیدی گفتم که منچستر یونایتد می بره؟ -آره! زدی به هدف! |
I said United would win, didn’t I?’ ‘You did! You called it!’
|
بریم سراغ عبارت ها، در انگلیسی بریتیش، اگه در مورد اتفاقی گفته بشه I have a nasty feeling/suspicion به این معنیه که شما پیش بینی می کنید که اون اتفاق می افته:
I have a nasty feeling/suspicion | |
ته دلم احساس می کنم اتان قرار تقصیرها رو به گردن بگیره. |
I have a nasty feeling that Ethan is going to get the blame.
|
عبارت merchant of doom در انگلیسی بریتیش و doom merchant هم در انگلیسی بریتیش و هم امریکن به کسی اطلاق می شه که همیشه پیش بینی می کنه که اتفاق بدی قراره بیفته حتی وقتی دلیل هم نداره که اینطور باشه:
doom merchant/merchant of doom | |
به اون آیه یأس گوش نده، تو این قسمت فرصت های زیادی (برای موفقیت) هست. |
Don’t listen to the merchants of doom. There are plenty of opportunities in this sector.
|
در آخر، crystal ball همون گوی بلورین هست که بعضی ها معتقدن که اتفاقاتی رو نشون می ده که قرار در آینده بیفته. این عبارت رو در اصطلاحاتی که برای پیش بینی کردن به کار برده می شن می تونید ببینید:
crystal ball | |
خب، الان رسیدیم به اون قسمت از برنامه که باید ازت بخوام به گوی بلورینت خیره بشی و به من بگی که کی قهرمان می شه. |
‘So, this is the part of the show when I ask you to gaze into your crystal ball and tell me who’s going to win the championship.
|