لغات و اصطلاحات انگلیسی رایج در بخش منابع انسانی (Human Resources)

لغات و اصطلاحات انگلیسی رایج در بخش منابع انسانی (Human Resources)

دانستن لغات و عبارات رایج در بخش منابع انسانی می تواند به افرادی که در صدد استخدام نیروهای کار متخصص از کشورهای خارجی  هستند کمک زیادی نموده و همچنین افرادی که تمایل دارند در شرکت های بین المللی مشغول به کار شوند دانستن این اصطلاحات و عبارات کمک خواهد کرد تا قرار دادهای استخدام خود و شرایط کاری را در شرکتی که قصد دارند در آن کار کنند بهتر بشناسند.در این مقاله مجموعه ای از لغات کاربردی در زمینه Human Resources برای شما قرار داده شده است.

apprenticeship: دوره کارآموزی 

Example : He served his apprenticeship as a computer developer

ترجمه : او دوره کارآموزی خود را به عنوان طراح برنامه نویس کامپیوتر سپری کرد

to ask for a rise: درخواست دادن برای افزایش حقوق

Example : 2 weeks ago, I asked for a rise and luckily it was accepted.

ترجمه : دو هفته پیش من درخواست برای افزایش حقوق دادم و خوشبختانه مورد قبول قرار گرفت.

employment for a trial period: استخدام برای دوره امتحانی

Example : After a three-month trial period, I was given an appraisal by the managing director.

ترجمه : بعد از یک دوره سه ماهه امتحانی به من نتیجه ارزیابی توسط مدیریت ارائه شد

gross wages and salaries: (درآمد کل بدون کم شدن مالیات)

Example: I am always pleased with the amount of my gross salary.

ترجمه : من همیشه برای در آمد کلم احساس خوشحالی می کنم.

permanent job - steady job: شغل دائمی

Example: Most people, these days, are seeking permanent jobs

ترجمه : اکثر مردم امروزه به دنبال مشاغل دائمی میباشند.

short-term employment: شغل موقت

Example : Workers in short-term employment usually feel insecure about their future.

ترجمه :کارمندانی که در مشاغل موقت مشغول به کار هستند در مورد آینده شغلی خود احساس بی امنی می کنند.

to apply for a job: درخواست دادن برای کار

Example : She's applied for a job with an insurance company.

ترجمه‌ : او برای شغلی در یک شرکت بیمه ای در خواست داده است.

basic salary: حقوق ثابت

Example : She earns a basic salary of £450K per annum.

ترجمه : او حقوق ثابتی معادل ۴۵۰ هزار پوند در سال در می آورد

training period: دوره آموزشی

Example: For my new job, I had to take a training period before being able to work.

ترجمه: برای شغل جدیدم من مجبور شدم که یک دوره آموزشی را گذرانده تا بتوانم مشغول به کار شوم

public holiday (GB) - national holiday (US): تعطیلات رسمی

Example : residents regularly throng the beaches on public holidays.

ترجمه : ساکنین اینجا مرتبا به ساحل ها درتعطیلات رسمی هجوم می آورند

 working hours: ساعات کاری

Example: The normal working hours are 9 to 5 in most countries.

ترجمه : ساعات کاری متعارف در اکثر کشورها از ۹ تا ۵ می باشد.

negotiations: مذاکرات

Example: You should know how negotiations are done between employees and employers.

ترجمه :‌ شما باید بدانید که مذاکرات در بین کارمندان و کارفرمایان چطور انجام می شود.

vacancy - vacant position: موقعیت شغلی خالی

Example: We have several vacancies to fill in the Sales Department.

ترجمه : ما چندین موقعیت شغلی خالی در بخش فروش داریم

outsourcing: انتقال بخشی از کار به شرکت های دیگر

Example : Proposals to reduce the current workload are expected to include the out-sourcing of some work to the private sector.

.ترجمه : پیشنهاداتی که مطرح شده برای کاهش حجم کار قرار است که شامل انتقال بخشی از کار به بخش خصوصی باشد

salaried worker - employee: کارمند با حقوق ماهیانه

Example : Most people prefer working as a traditional salaried worker.

ترجمه : اکثر مردم ترجیح می دهند که به عنوان کارمند با حقوق ماهیانه کار کنند.

hourly worker- employee: کارمند با حقوق ساعتی

Example : Most project-based jobs are done by hourly employees.

ترجمه : اکثر شغل های پروژه ای توسط کارمندانی که حقوق ساعتی دریافت می کنند انجام میشود.

resign (chairman) - to give notice (employee): (استعفا دادن(مدیر)- استعفا دادن (کارمند)

Example: He handed in his notice at the bank and ruined his promising career.

ترجمه : او از کار خود در بانک استعفا داد و آینده شغلی درخشان خود را نابود کرد.

 resignation (chairman) - notice (employee): استعفا

retirement age: سن بازنشستگی

Example: She was well under retirement age.

ترجمه : سن او خیلی پایین تر از سن بازنشستگی بود.

employment agency: موسسه کاریابی

Example: He found work as a mechanic through an employment agency.

ترجمه : او کار خود را به عنوان مکانیک از طریق یک موسسه کاریابی پیدا کرد

accident at work - industrial injury: سانحه در محل کار

Example : Industrial injury cases might include claims for stress-related damages.

ترجمه : سوانح کاری ممکن است شامل آسیب های مرتبط با استرس نیز باشد.

clerical work - office work: کار اداری

Example : He spent Monday at the library headquarters in Colchester doing office work.

ترجمه : او دوشنبه را در دفتر مرکزی کتابخانه به انجام کارهای اداری سپری کرد.

wage ceiling: سقف حقوق

Example: In my company, there was a formal agreement to put a ceiling on sala-ries.

ترجمه : در شرکت ما توافق رسمی انجام شد برای ایجاد سقف در حقوق ها.

 

sick leave: مرخصی استعلاجی

Example : I have been on sick leave for seven months with depression.

ترجمه : من برای مدت هفت ماه به علت افسردگی در مرخصی استعلاجی به سر بردم

minimum rate of pay: حداقل دستمزد

Example: The national minimum rate of pay is currently $18.29 per hour (before tax).

ترجمه : حداقل حقوق کشوری در حال حاضر ۱۸.۲۹ دلار در ساعت می باشد (قبل از مالیات).